شاید همه ما تو بچگی خمیربازی کرده باشیم. هنوزم خمیرای رنگی بچهها رو مجذوب خودشون میکنن و مادرا رو از کوره به در میبرن. اما خیلی از ما خمیربازی رو تو همون بچگی کنار گذاشتیم و فراموش کردیم که این خمیرا ما رو با خوشون به چه دنیایی رنگینی از فانتزی و خلاقیت میبردن.
این بار میخواهیم حمید رضا برخورداری رو بهتون معرفی کنیم که دست از کودکیش نکشیده و با خمیراش قد کشیده و حالا آدمکای کج و کوله خمیریش هم بالغ و زیبا شدن. خمیر بازی حالا هنر و کسب و کار حمیدرضا شده و اون روزی رو بدون این خمیرا شب نمیکنه. این مصاحبه رو بخونید، نمونه کارها رو ببینید و شاید به یاد بهترین روزهای زندگیتون رفتید یه لوازمالتحریری و یه سطل خمیربازی خریدید.
چند وقته شروع به این کار کردید؟
حدود ۲ ساله که دارم این کار رو انجام میدم و نزدیک یکساله که تبدیل به شغلم شده، یعنی ازش درآمد دارم.
برای این کار آموزش خاصی دیدید؟
نه. رشته دانشگاهی من طراحی صنعتی بود که تاثیر مستقیمی روی این کار نداشت. چیزایی درباره ارزیابی بازار برای تولید و … رو تو این رشته یاد گرفتم که خب غیرمستقیم روی کارم تاثیر داره.
اولین کاری که با خمیر درست کردی رو یادت میاد؟
آره. ۱۶ سالم بود و خواهرم اون موقع با خمیر گلچینی درست میکرد. من از خمیرای خواهرم کش میرفتم و یه گروه موزیک با این خمیرا ساختم. کاراکترهای سادهای بودن که هر کدوم یه رنگی داشتن و یه ساز دستشون بود. به غیر از خواننده گروه هیچ کدومشون دهن نداشتن. این گروه رو ندارم ولی دومین چیزی که ساختم مجسمه صورت عزت الله انتظامی بود که هنوزم دارمش.
اون موقع که اینا رو میساختی فکر میکردی یه روز کارت ساختن همین چیزا بشه؟
نه. اصلا. سالها بعد و زمانی که دانشجو بودم یه کارگاهی که آویزهای خمیری درست میکرد، کار طراحی میکردم. این همکاری یه جایی قطع شد چون خیلی از طرحهای من رو نمیتونستن اجرا کنن.
و بعد از این همکاری رسیدی به اینکه تنهایی کار کنی.
بله. البته قبل از این اتفاق هم خیلی به این که از کار خمیر درآمدزایی کنم فکر میکردم ولی راستش میترسیدم که تولید انبوه کنم و کارا رو دستم بمونه. بالاخره این ترس رو کنار گذاشتم و شروع به تولید انبوه کردم و خوشبختانه جواب گرفتم.
اولین کارایی که تو این سری از تولیداتت فروختی چی بود؟
اولین سری که فروختم صورتکهای کوچیکی بود که هرکدوم یه قیافه داشتن و بعضی وقتا خودم هم تعجب میکرم که تو اون سایز چه جوری درستشون کردم با حلق و زبون و دندون که تو یه شوی خونگی فروختمشون. مابقی رو که یادمه تعدادش ۷۰ عدد بود تو پاساژ علاالدین و به قیمت دونه ای ۶۰۰ تومن فروختم و با پولش مواد لازم برای تولید بعدی رو خریدم.
بعد از این سری صورتکها هزار تا از کاراکترهای بازی انگریبرد رو تولید و بازاریابی کردم که این بخش راحت نبود. هر جا میرفتم میگفتن جنس تولید چین رو ارزونتر میخرن و … واسه همین یه سری از کارا رو امانی گذاشتم پیششون. دو سه هفته بعد سفارشها با تعداد بالا شروع شد و از اینجا به بعد دیگه خودم به تولید همه کارا نمیرسیدم. همه کارام کار دست هستن. یعنی قالب و … ندارن، برای همین تولید انبوه سفارشها زمان زیادی میبره.
کاری که انجام میدی یه کار هنری و دستیه و یه ذره سخته که فکر کنیم هر روز حوصله انجام این کار رو داری. برای خودت این طور نیست؟
من این کار رو دوست دارم. هر شغلی کم و بیش تکراریه ولی من اهل کار روتین مثلا اداری نیستم. اینکه هر روز تو یه زمان مشخصی باید بری جایی و کار مشخصی رو انجام بدی خیلی برام سختتر از کاریه که الان میکنم. الان زمان کارم دست خودمه و مهمتر از همه اینکه دارم با دستای خودم و برای خودم کار میکنم. من تا زمانی که با دستام کار میکنم و چیزی میسازم حالم خوبه و هیچ کاری به این اندازه منو خوشحال نمیکنه.
به غیر از این کار، کار دیگهای هم با دستات میکنی؟
آره. یکی از کارایی که خیلی دوستش دارم تولید مجسمه با مواد بازیافتیه. درست کردن یه چیز بدرد بخور از چیزای دور ریز کار لذت بخشیه، ضمن اینکه به نظرم بحث تخریب محیط زیست و … هم موضوع کاملا جدیایه و اگه هنر میتونه به داد زمین برسه، خب! چرا این کار رو نکنیم.
یکی از علائقم از بچگی این بود که با چیزای بیربط یه چیزای کاربردی یا تزئینی درست کنم. هنوز به این کار علاقه دارم و با دور ریزها چیزایی تولید میکنم.
شغل اولم فعلا همین کارای خمیریه که خودم طراحی و تولیدشون میکنم. یکی از جنبه هایی که این کار الانم رو دوست دارم اینه که اگه کسی مجسمهای غیر متعارف بخواد، مجسمه یه کاراکتری که دوست داره، مجسمه خودش، دوستش، باباش، همسرش و… من میتونم این کارو براش انجام بدم و خوشحالش کنم. این چند وقت انقدر پیامهای خوب و مهربانانه از مردم دریافت کردم که حالم رو خوب کرده. کارای سفاشی به نسبت کارای روتینی که تولید انبوه میکنم درآمد زیادی برام نداره ولی برخورد خوب مشتریام خستگی کار رو ازم دور میکنه. وقتی میبینم انقدر از کارام خوششون میاد و از دیدن مجسمهای سفارش داده بودن خوشحال میشن، واقعا خوشحال میشم و انرژی میگیرم.
ویژگی برند اُز تو سه کلمه چیه؟
خلاقانه، ظریف و یونیکه.
خودتو آدم رنگیای میدونی؟
با تعریفی که از آدم رنگی دارید آره. ولی آدما رو و خودم رو سیاه و سفید میبینم.
الان تو آدم موفق هستی که با خلاقیت خودت یه شغلی داری که عاشقشی. به آدمای هم سن و سال خودت که این مصاحبه رو میخونن چه توصیهای داری؟
به نظرم جوونا نباید نگاه کنن به اینکه چه چیزایی رو ندارن . ببینن چه چیزایی دارن و با استفاده از اون داشتهها به چیزایی که ندارن میرسن. شرایط سخته ولی اینکه بشینیم و ناله کنیم چیزی درست نمیشه. به قول معروف میروم جایز نیست، من رفتم!
نام و نام خانوادگی : حمیدرضا برخورداری
برند: دست ساز های اُز
زمینه فعالیت : دست ساز های خمیری و ساخت مجسمه با بازیافت
خلاصه: حمیدرضا روزش رو بدون خمیرهایش شب نمی کنه. اون می تونه هر شخصیتی رو با خمیر بسازه و حتی تولیدات انبوهی که ارائه می ده هم تماما با دست می سازه . حمید رضا برخورداری علاوه بر خمیر بازی، از طبیعت دفاع می کنه و مجسمه های بازیافت می سازه